عادات ما در زندگی
عادات در ساختار مغز ما کدگذاری میشوند و قوی، اما ظریف هستند و مشکل اصلی این است که مغز ما نمیتواند تفاوت بین عادت خوب و عادت بد را تشخیص دهد و آنقدر قدرتمند هستند که باعث میشوند مغز ما خارج از درک ما به آنها وابستگی پیدا میکند.پس هرقدر رفتاری را بیشتر تمرین و تکرار کنیم عادت در ما قویترمی شود و مغز نیز متمایل میشود.برای قدرت بخشیدن به عادتی باید ، مشخص کنیم کدام تمایل باعث ایجاد آن رفتار ویژه در ما میشود..
اگر شروع به تغییر دادن چیزی که به آن میاندیشیم ،بکنیم همهچیز در زندگی ما تغییر میکند.البته ما باید آگاه باشیم که الگوهای فکری ،عادت هستند(مانند عدم اعتمادبهنفس).هر وقت شروع به فکر کردن به آن میکنیم آن حلقه کامل در قسمتی از مغز بنام بیزال گنکلیا کدگذاری میشود،زیرا ما به خودمان شک داشتهایم پس عادت عدم اعتمادبهنفس داریم و چون عادت هستند ما میتوانیم الگوی آن را بشکنیم و شکستن الگو نیز با چیزی بنام ” شروع کردن” انجام میشود.
عادتها رفتارهایی هستند که دائماً تکرار شدهاند و تمایل دارند که بهصورت ناخودآگاه انجام شوند.اگر مانتوانیم عادتهای خود را کنترل کنیم ،عادتها ما را کنترل میکنند.برای خلق یک عادت جدید باید بدانیم که چه انتظاراتی داریم و نگرش قهرمانانه داشته باشیم .فرد موفق ،عادتهایی دارد که باعث خلق و حفظ موفقیت او در زندگی میشود و فرد ناموفق ،عدم تعهد به عادتهایی دارد که باعث خلق نتایج دلخواه او نمیشود.
با ایجاد عادتهای خوب میتوانیم خود را از محدودیتهایی که به خود تحمیل کردهایم ،آزاد کنیم و رها شویم.هر عادتی را در سی روز میتوان تغییر داد.روزهای اول تا دهم ،غیرقابلتحمل و چالشبرانگیز است و روزهای یازدهم تا بیستم ، مرحله و دوره ناخوشایند است و روزهای بیست و یکم تا سیام دوره و مرحله توقفناپذیر است.در این مرحله عادت جدید به بخشی از زندگی و هویت ما تبدیل میشود.
رابین شارما:یک زندگی خوب و فوقالعاده معلول پیشرفتهای روزانه مدارم در مهمترین جنبههای زندگی است.
کیفیت زندگی ما وابسته به کیفیت عادتهای ماست ،هنگام فراگیری یک عادت جدید ،با افزایش تدریجی میتوانیم ماهیچه اراده خود را تقویت کنیم و همانطور که بهتدریج استانداردهای خود را بالا میبریم نیروی اراده ما نیز قوی و قدرتمند میشود و هرچه قدر اراده ما نیز بیشتر شود موانع را راحتتر از پیش رو برمیداریم.
اولین قدم به سمت تغییر آگاهی داشتن است،ما اتفاقات زندگی خود را روزانه ثبت کنیم ،باهدف اینکه هدفهای ما در معرض دید ما قرار داشته باشد.در زندگی که تلاش برای رسیدن به هدف است باید سریعاً تصمیم بگیریم ،زیرا زندگی حاصل تصمیمهای لحظه ایست.تجربهها تصمیمگیری ما را آسان میکند تا همیشه رفتارها و عادات خوبی داشته باشیم.
همانطور که آقای جیم ران میگویند:آنچه انجام ندادنش آسان به نظر میرسد انجام دادنش نیز آسان است.
انتخابها وقتی معنا پیدا میکنند که باهدف و رؤیا ما ارتباط داشته باشد.روزانه انتخابهای ما قدمبهقدم ، رفتارهای ما را شکل میدهد تا به عادت تبدیل شوند و با تمرین و تکرار میتوانیم آنها را همیشگی کنیم.اگر میخواهیم عادتی را تغییر دهیم باید کار روزانه جدیدی را جایگزین کنیم.پرورش دادن عادتها در مسیر آگاهی،باعث تقویت دانائی ،رقابت،توانائی و آمادگی بیشتر میشود و این توانایی ماست که میتوانیم باعث تغییر هر چیزی شویم.ما باید آگاه باشیم تا از هرلحظه زندگی بهره ببریم و تمام چیزهایی که داریم را قدردان باشیم و درهمان حال نیز تلاش برای رسیدن به آنچه خواهانش هستیم انجام دهیم.نباید بگوییم که وقت برای بهبود افکار وزندگی خود نداریم.
در مسیر رسیدن به موفقیت مراحلی وجود دارد که باید انجام داد تا به هدف اصلی خود در زندگی برسیم یا نزدیکتر شویم.مرحله اول ،خواستن است ،یعنی با تمام وجود و سلول به سلول بدن در این مسیر خواهان خواسته را ابراز کنند و نباید ذرهای نیز به آن شک کنیم و حتماً باید ذهنی باشد و نه عینی ،زیرا گذار است. مرحله دوم،اقدام کردن است،یعنی برنامهریزی کنیم برای حرکت کردن ،ابتدا باور میسازیم و سپس نوک قله که همان هدف اصلی ماست را میبینیم و آنگاه اقدامهای عملی انجام میدهیم. مرحله سوم،ایجاد شایستگی است،یعنی خودمان را در مسیر موفقیت ببینیم،توی باور خودمان و نوک قله خودمان(هدف اصلی) ،خود را شایسته ببینیم.
استیو جابز:رسیدن به هدف (موفقیت)یعنی انتخاب یک ایده و رد کردن بقیه ایدهها.